آلبوم جدید همای
که به دل میشینه دانلود کودکی

دانلود کل البوم از اینجا
که به دل میشینه دانلود کودکی
دانلود کل البوم از اینجا
تصاویر این ویدئو موزیک مربوط به رودخانه آب و آیینه روستای سرسبز و توریستی سیاهمزگی میباشد.
لطفا برای دانلود ویدئو موزیک اینجا کلیک کنید
این آبشار که در کنار جاده خرمکش قرار دارد دارای آبی زلال و منظره ای زیبا است.
اسم آهنگ: چای باخ
از گروه تیملیک(افشین-ماهان)
به درخواست دوست عزیز رضا کریم نظر
مندرانی دره:
مندرانی دشت:
تالش صافَه ، روشونَه ، مَنگی مونو
تالش مِردَه ، آسونَه سنگی مونو
تالش چّمن تی یَه ، چمن خاسَ یار
سَسی راش بمِرم ک ّ زنگی مونو
بهار دَرمَه کوکومَست آبَه خونو
هر چی دنیا غَمَه ، لوکی دَمونو
پَر بژَن پَر دومَنی ناجَه دیلَه
کافیره دیل کوکو غَمی آزونو
.........................ترجمه فارسی..........................
تالش زلال است روشن است و به ماه می ماند
تالش مرد است آهن است و به سنگ می ماند
تالش جان من است ، یار نازنین من
فدای صدایش که همچون زنگ است
فصل بهار فرا رسیده فاخته مست گشته و می خواند
تمام غمهای دنیا در گلو می مانند
پر بگیر پر ، در آغوش آرزوی (دومن )
دل غمگسارم ، درد آشنای فاخته است .
شاعر :داوود پورطهماسبی
منبع : کتاب شاعران تالش
گزنه (نام علمی: Urtica dioica) گیاهی از تیره گزنه، علفی و پایا با ساقهای منشعب است. ساقه آن راست و چهارگوش بوده و برگهای آن پوشیده از کرکهای گزنده است.
خواص دارویی چای گزنه (دمکرده گزنه):
بیش از 150 سال است که مردم روستای سیاهمزگی از آب رودخانه سیاهمزگی برای مصارف مختلف مانند شستن لباس،فرش،شنا،آبدادن به مزارع و... استفاده می کنند.آبی که سرسبزی و نشاط را به طبیعت سیاهمزگی اهدا کرده و باعث برکت مردم روستا شده است. اما امروزه با خطر بزرگی مواجه شده است که با پیش روی این روند رودخانه سیاهمزگی به سرنوشت رودخانه زرجوب رشت دچار می شود،رودخانه ای که از زیبا ترین رود به کثیف ترین رود جهان تبدیل شد. امروزه دیگر مردم روستا در قسمتهای پایین رودخانه شنا نمی کنند دیگر کسی از این آب برای تمیزی استفاده نمی کند بلکه شنا کردن در این آب را هم خطر بزرگی برای بدن انسان میدانند. مشکل کار برخی از کسانی هستند که در بستر رودخانه سکونت دارند کسانی که فاضلاب های خود را به درون رودخانه میریزند. این رودخانه تبدیل شده به مکانی برای دفع زباله های خانگی.و این همان اتفاقی بود که برای زرجوب رخداد و هیچکس در آن زمان به فکر رودخانه نبود و امروز رودخانه سیاهمزگی به این مشکل بزرگ دچار شده.
وقتی از مردم روستا در این باره سوال می شود می گویند که: تقصیر ما نیست جایی رو برای دفع زباله نداریم یا باید بسوزونیم یا باید تو آب بریزیم.
حق با آنهاست هیچ محلی در کل روستا برای این کار اختصاص داده نشده نه سطل زباله ای و نه ماشین حمل زباله. مسئولینی که به فکر این رودخانه نباشند کدام مشکل روستا را می توانند حل کنند.
امیدوارم دهیاری سیاهمزگی و شهردار شهرستان شفت کاری برای رفع این مشکل بزرگ انجام دهند.
"از وبلاگ سیاهمزگی بهشت گمشده"
سیاهمزگی، منطقۀ بزرگ و نامداری در 17 کیلومتری
جنوب غربی شهرستان شفت است که چهار
روستای علی سرا، توسَه، خُرَّمکَش و مَزگَدا را در برگرفته
است. جغرافیای طبیعی و اقتصادی – انسانی آن، جای کاوش فراوان دارد و بسا که
پیشینۀ تاریخی آن نیز رازهای فراوان در سینه داشته باشد؛ زیرا این
خطه، خاستگاه مردان نامآور و بزرگی در بستر دین و دانش و
سیاست بوده است؛ ولی با این همه، شناخته بودن این منطقه در
سراسر گیلان و بلندای نام آن نزد شمار دیگری از هممیهنان،
به ویژه پایتختنشینان، نه از روی کتابها و نوشتارهای
شناساگر و نه به خاطر آوازۀ دانشوران و ادیبان و مدیران و حاکمان
برخاسته از این سرزمین و نه به خاطر حماسههای آن، بلکه به خاطر «
پنیر سیاهمزگی» است که محصول ویژۀ دامی و فرآوری شده در
همین منطقه است.
روزگاری
نه چندان دور، همۀ پنیر مورد نیاز شهرستان شفت و بخشی از پنیر فومن و رشت و
طارم زنجان، از سوی دامداران روستاهای منطقه شفت تأمین میشد که
بیشتر آنها در ییلاقهای پیرامون سیاهمزگی نشیمن داشتند.
قلمرو دامداران روستاهای خَرفَه کُل، نصیر محله، گَنجار،
شالما، لَپَندون، سیدآباد، قَلَه رُوخُون، علی سرا، توسَه،
و خُرَّمکَش به تناسب مالکیت و حق بهرهبرداری در ییلاقهای
زیر بود:
الف – ییلاقهای پیرامون دایلَه سر : مزاچال،
آوَرَند، سوتَه ، خُورمَه جَئون، سِره،
برَه خوار، مَتَّه خونی، زردَه خونی، لاسَه پِشت، بَرَه سر،
مِندَران، دایلَه سر، گِنبو، گَزنَه دشت، بَرزَهلئاشؤن،
مینجانی، لُؤت، زییان دشت و چَرَه مَندَن.
ب – ییلاقهای آرنَنگا : شَلَمَه جار، آفیر، تُؤیَه
لُؤم ، پاشتون، پِِشتی سر، سَرَندول، خونی و آفیرَه سر میشود.
هر یک از محله های نام برده، پذیرای شمار فراوانی از
دامداران و کوچ نشینان بودند. این
دامداران رنج کش با درک موقعیت اقتصادی منطقه و با توسعۀ
دامداری در آن مقطع زمانی، حاصل کار و تولید خود را چنان به جامعه عرضه
کردند که در قامت حماسهسازان اقتصادی سر برآوردند و محصول خود را
زبانزد هم میهنان خود کردند.
امروز، هرچند در ییلاقهای نام برده، کمتر از سی
رَمِه سکونت دارد و پنیر تولیدی سیاهمزگی به نسبت جهل - پنجاه سال
گذشته به یک بیستم کاهش یافته است، ولی نام این پنیر همچنان
بر سر زبانهاست و مزه و طعم آن در جان و شامۀ گیلانیان وهم
میهنانی که پیشتر مزۀ آن را چشیده بودند، بر جای مانده است
و به سبب نام این محصول، نام جغرافیایی منطقۀ سیاهمزگی نیز
جاودانه شده است. با این حال، این نوشته، درصدد گزارش توسعۀ
اقتصادی و معرفی تولیدات سیاهمزگی نیست، بلکه اشاره ای گذراست به رشد دانش و
توسعۀ انسانی آن.
تاریخ بر جا مانده از آغاز قرن چهاردهم هجری
خورشیدی؛ نشانگر آن است که سیاهمزگی خاستگاه مردانی در عرصۀ دین و
دانش و سیاست بوده است. از نسل اول قرن چهاردهمیها، افراد
زیر را میتوان نام برد:
1- نقدعلی سیاهمزگی : شادروان ابراهیم فخرایی در
صفحۀ212 کتاب سردار جنگل – چاپ سازمان
چاپ و انتشارات جاویدان، تهران، 1354 خورشیدی -گوشهای
از فداکاریهای او در نهضت جنگل را برشمرده است. این مبارز نهضت
جنگل، در محلۀ لِلکَه لُون در روستای علی سرا میزیست و همان جا
خانه داشت. این محله از سالهای 1300 تا
1310 به این سو متروکه شده و اهالی آن نخست به
ویزَه شَه نقل مکان کردند و پس از نزدیک چهار دهه از آنجا کوچیدند
و اینک در محلۀ عظیمآباد در کنار جادۀ اصلی علی سرا به
توسَه ساکن هستند.
عشقعلی
دستپاک از کهنسالان ویزَه شَه – در گذشته به سال 1376 - نقدعلی سیاهمزگی
و خانۀ او را دیده است. او در بارۀ خانۀ نقدعلی میگفت: «پیوسته آن
خانه انباشته از انواع تفنگ بود». نگارنده، منظومهای در
قالب یکصد دوبیتی به گویش تالشی دربارۀ تاریخ لِلکَهلُون،
ویزَه شَه و خاندانهای آن سروده است که در ترجمۀ آن به شرح
تفصیل تاریخ و خاندانها و شخصیتهای آن نیز پرداخته است.
این منظومه، هماکنون مراحل آمادهسازی خود را طی میکند.
2 - غلامعلی مجاهد: از اهالی محلۀ خشکَهوِه در
مَزگَداست. این شخص چندان شناخته شده
نیست، ولی بیشتر سالمندان سیاهمزگی او را دیده اند و خاطراتش
را شنیده اند. زینالعابدین عظیمی درکتاب سیمای سیاهمزگی او را
ازمجاهدان نهضت جنگل و یاران میرزا کوچک خان جنگلی نام
برده و خود نیز او را دیده و خاطراتی از او را نقل کرده است
(سیمای سیاهمزگی، ص51، 52).
3- سید رضی
رفیعی: مردی با تحصیلات سنتی مذهبی که در حوزههای قدیمی رشت و
تهران درس خوانده بود و پس از طی مراحلی از علوم و معارف
دینی، به روستای خود بازگشت و به تبلیغ و ترویج احکام و
معارف اسلامی در منطقه پرداخت. او با دایر کردن مکتبخانهای
کوچک در روستا، فعالیت خود را آغاز کرد و در ادامۀ کار، خانۀ
خود را به مکتبخانه تبدیل کرد و به آموزش قرآن و علوم ابتدایی دینی
و عربی برای کودکان و نوجوانان پرداخت. او هیچگاه شیوۀ
رایج روحانیان یعنی منبر رفتن و سخنرانی را برای انجام
مفاصد خود پی نگرفت و پیوسته همانند فردی عادی در میان مردم
زندگی میکرد و با کردارش الگوسازی میکرد.
سید رضی
برخلاف هم صنفان روحانیاش از راه کارگری، کشاورزی و دامداری گذران زندگی
میکرد و نه تنها رهبری دینی مردم منطقه را برعهده داشت، بلکه در
کنار آن همانند یک قاضی رسمی، دعاوی و اختلافات مردم را حل
و فصل میکرد و قراردادهای خرید و فروش اشیا و املاک و
حیوانات را نیز بر ایشان مینوشت. این
مرد وارسته با چشمپوشی از همۀ موقعیتهای مالی و اجتماعی، زندگی
زاهدانه در کنار مردم زادبوم خود و ترویج معارف و شعائر اسلامی در
یک منطقۀ محروم و روستایی را برگزید. به جرئت میتوان گفت،
دینداری و مذهبی گرایی نسل های کنونی مردم منطقۀ سیاهمزگی،
حاصل رنج و کوشش فراوان آقاسید رضی است. تقریباً همۀ
شخصیتهای نسل دوم قرن چهاردهم خورشیدی، شاگرد ایشان
بودهاند. آقا سیدرضی در سال 1271 خورشیدی دیده به جهان گشود و در سال 1356
دیده از جهان فرو بست. خدایش بیامرزاد.
از نسل اول قرن چهاردهم
خورشیدی، افرادی چون مرحوم شیخ جواد نعمتی، نیای خاندان نعمتیهای
علی سرا، سیدزینالعابدین و سید عظیم عظیمی که پدر و پسر
بودند، این سه بزرگوار نیز درس خواندههای حوزههای سنتی
بودند که نامشان در شمار مدرسان مکتبخانهای قرآن و مبلغان
معارف اسلامی آمده است.
اما از نسل دوم قرن چهاردهمیها
شمار بیشتری را میتوان نام برد که برخی از آنان مراتب عالی
تحصیلات سنتی را طی کردهاند و برخی دیگر مقاطع بالای
تحصیلات دانشگاهی را گذراندهاند و هریک دارای شغل و سمت و
جایگاه ویژهای در کشور شده اند. کسانی از این نسل نیز فقط
به آموزشهای ابتدایی سنتی و دینی بسنده کردند و بعدها مربی قرآن و
احیاناً مداح ( نوحه خوان ) و روضهخوان شدند. مرحوم شیخ محمود
فتاحی پدر بزرگوار میرزا محمدعلی فتاحی- مداح معروف اهل
بیت در گیلان– ملادولتعلی نوروزپناه، استاد حمید - شاعر
متخلص به گلشن- و کربلایی سید طاهر مصطفوی در این ردیف قرار
میگیرند. شخصیتهایی همچون حاج سید روشن واحدی واعظ،
سیدداود مصطفوی – در گذشته به 23 تیر ماه سال 1388 – زینالعابدین عظیمی،
سرتیپ یعقوب یعقوبی، ملاعبدالله قدرتی، سروان احمد ایران پاک، جلال
باقرنژاد و زنده یاد عبدالله دسترنج – در گذشته به سال 1353 از
دستۀ دوم میباشند که نگارنده توفیق دوستی و همنشینی با
بیشتر آنان را دارد.
اما نسل
سوم قرن چهاردهمیهای سیاهمزگی، حکایت دیگری دارند؛ زیرا این نسل درست
در روزگاری پا به عرصه گذاشتند که افزون بر زمینهسازی گرایش به
دانش و فرهنگ از سوی دو نسل گذشته، دولت مرکزی ایران نیز با
تأسیس مدارس و مراکز گوناگون آموزشی در سطح روستاها و اجرای
طرحها و برنامههای مختلف، فرهنگسازی و توسعۀ علمی و
فرهنگی را در دستور کار خود قرار داده بود. مردم سیاهمزگی
که به دلیل فعالیتهای علمی پیشگامان و پیشینیانشان، ارزش دانش
را به خوبی دریافته بودند، از فرصت به وجود آمده بهره گرفتند و
فرزندانشان را راهی مدارس و مراکز آموزشی روستاها و شهرهای
دور و نزدیک کردند؛ به گونهای که شاید بتوان ادعا کرد در
دهههای 1340 تا 1360 خورشیدی، هیچ یک از روستاهای
شهرستانهای فومن و شفت به اندازۀ سیاهمزگی دانشآموز و دانشجو
نداشت. دانشآموختگان این نسل، اکنون با دارا بودن تحصیلات عالی و
برخورداری از تخصصهای گوناگون در جای جای ایران در مشاغل و مناصب
گوناگون مشغول خدمت میباشند و شایسته است تحقیقی میدانی
انجام گیرد تا مشاغل و تخصصهای این دانش آموختگان
طبقهبندی شود و به عنوان سندی از روند پیشرفت دانش و آموزش
در این منطقه، برجا گذشته شود.
نویسنده این مطلب: جناب اقای محمد حسین شمسایی
سیاهمزگی-سید محله(برای مشاهده عکس به شکل کامل کلیک کنید)
برای مشاهده به صورت کامل کلیک کنید(از وبلاگ سیاهمزگی بهشت گمشده)